توضیحات
توضیحات محصول
رمان روی خوش زندگی ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعیتعداد صفحات : 4106خلاصه رمان : _دوغ رو بده من.دست دراز کردم و پارچ را به سمتش گرفتم، توی لیوانش ریخت و یک سره سر کشید._بالاخره چیکار میکنی؟_هیچی._یعنی چی هیچی؟_یعنی همین هیچی، کی میری دانشگاه؟_یساعت دیگه.بلند شدم به اتاقش رفتم، کتابهایش پخش زمین بود، همه را روی میزش مرتب چیدم، تختش را مرتب کردم، لباسهایش را آویزان کردم، چشمم به پاکت سیگارش افتاد که مثلا قایم کرده بود. نفس عمیقی کشیدم، شاید هرکسی بود برمیداشت و نصیحتش هم میکرد اما من را چه به نصیحت … قسمتی از داستان روی خوش زندگی: نفس عمیق کشیدم، مدتی بود وقتی نفس های عمیق میکشیدم احساس درد شدیدی در قفسه ی سینه ام میکردم نریز لباسها رو خانم جون نمیتونه تمیز کنه. کیفم را باز کردم، پولی که برایش کناز گذاشته بودم را روی میزش گذاشتم. روی خوش زندگی صدای بی صدا کاری از نمیخوام من پول اون مفن…_آرمان، پول منه، از خرجی خودمه، نگیری میدونی کلاهمون میره تو هم. تو نگران نباش. مثلا بچه های کوچک با اصرار دنبالم راه افتاد. چجوری نگران نباشم ترک میکنه قول داده. داشتم کفشم را میپوشیدم که با حرص گفت. روی خوش زندگی صدای بی صدا کاری از توام باور کردی. خواستم بگویم نه، خواستم بگویم چاره ی دیگری نداشتم اما نتوانستم.چادر را روی سرم انداختم و از خانه بیرون زدم. چادر روی سرم سنگینی میکرد اما مجبور بودم، دوران دبیرستان دوستی داشتم چادری بود همیشه میگفتم چطور میتوانی سر کنی؟ میگفت چادر باید توی سر رود تا روی سر رود. مشکل من هم همین بود توی سرم نمیرفت و مجبور بودم به سرکردن. کمی پا تند کردم تا قبل از رسیدن مهدی، خانه باشم. هرچند خیلی هم معلوم نبود رفت و آمدش …
…
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.