باستان شناسی، دانش بررسی فرهنگ های انسانی از راه بازیابی، مستندسازی، و تحلیل بازمانده های مادی بشر، همچون معماری، دست ساخته ها، بازمانده های انسانی و یا پهنه زمین است। هدف نهایی باستان شناسی، روشنگری درباره تاریخ بشر و فراز و فرود شكل گیری تمدن است। از این رو بسیاری از رشته های دیگر علوم انسانی نظیر تاریخ، گیتا شناسی، زمین شناسی و مردم شناسی در پیوند با این دانش بشری بوده اند.
باستانشناسی در ایران ابتدا مخلوطی از تحقیقات زمین شناسی اروپائیان برای اكتشاف نفت و علاقه بعضی از تاریخ دوستان غربی در ایران بود كه به این شكل آغاز شد .جستجو گران نفت ابتدا به مناطقی رفتند كه در گذشته های دور دارای تمدنی خاكی و آبی بوده است.آنها با تهیه نقشه های هوایی از مناطق مانند دشت خوزستان كه در نزدیكی بین النهرین قرارداشته و یا جلگه های فلات ایران درست در مناطقی كه روزگاری تمدنهای عظیمی قرار داشته به وجود نفت در دل زمین پی برده و عكس و نقشه تهیه میكردند. البته حتما” می دانید كه نفت نیز از انباشته شدن اجساد و پیكره موجودات خاكی و دریایی طی سالها به وجود می آید ، پس آنان راه گزافی نرفته و دقیقا” به نقاطی پاگذاشتند كه سابقه تاریخی دارند به همراه این گروههای جستجوگر نفت ،عده ای برای برای كشف تاریخ آمدند ، كسانی مانند مادام دیولا فوا ی فرانسوی یا دكتر ژاك دومورگان و بعدها پروفسور گریشمن ابتدا برای كشف تاریخ پا به ایران گذاشته بودند …اینان ابتدا توانستند آثار معماری و بناهای عظیم تمدن ایران را كشف كنند. در آن زمان مردم در گیر خرافه ، بی سوادی ، نا آگاهی بودو و اطلاعات كافی درباره ی تاریخ سر زمین خود نداشتند . پس از چندی این باستانشناسان توانستند با اكتشافات عمیق تر در دل خاك به اثار فرهنگی ایران برسند و با گنجینه ای ارزشمند و غنی و سرشار از فرهنگها و آداب و روسم مختلف و اقوام متنوع و صدها جور زندگی و مردم متفاوت آشنا شوند.
در حقیقت ،باستان شناسی یكی شعبات انسان شناسی است كه در تصحیح متون تاریخی نقش عمده ای دارد.
با تاسیس دانشگاه تهران و گسترش علوم جدید در ایران، بزودی باستان شناسان جوان ایرانی كار پژوهش های دیرین شناسی را ادامه داده و با درك عمیقی كه از ایران و جایگاه فرهنگی آن داشتند؛ دامنه پزوهش ها را گسترش دادند.
اینك باستان شناسان ایرانی در همه عرصه ها پیشتاز شناخت علمی فرهنگ و تمدن ایرانی هستند.
تاریخچه باستان شناسی
قدیمیترین مدرک مبنی بر بهکارگیری آثار مادی برای بررسی گذشتههای دور به سده ۶ (پیش از میلاد) بازمیگردد؛ یعنی زمانی که فرمانروایی از بابل به حفاری در بناهای اداری دست زد تا به پیشینهٔ آنها پی ببرد. توسیدید، مورخ یونانی دورهٔ کلاسیک در سده ۵ (پیش از میلاد) با پژوهش باستانشناسی نشان داد که گورهای جزیرهٔ دلُوس از آنِ اهالی کاریه است و ایشان زمانی این جزیره را در اختیار خود داشتهاند. توسیدید تاریخنویس یونانی برای نخستین بار اعلام کرد که تاریخ بشر را نباید صرفاً بر پایه آثار مکتوب پیشین نوشت؛ و بناها و اشیای متعلق به دورانهای گذشته نیز دربردارنده اطلاعاتی هستند که بایستی مورد عنایت قرار گیرند.
رومیان آثار باستانی را مرمت میکردند و به نمایش میگذاشتند و مردم با آگاهی از این که آثار مزبور یادمانهای گذشته است، به دیدن آنها میشتافتند. در سده ۴ (میلادی)، سنت هلنا در محلی که مسیح به صلیب کشیده شده بود را حفاری کرد تا آثار مربوط به این رویداد را بیابد. در صدر مسیحیت و در قلمرو امپراتوری بیزانس، مردم به یافتن بقایای مادی متعلق به مسیحیان و رومیان علاقهٔ فراوانی از خود نشان میدادند. در اواخر امپراتوری بیزانس قانونی به تصویب رسید که به مردم اجازه میداد که چنانچه یادمان تاریخی مهمی نظیر تندیسهای باستانی سراغ دارند که بنایی مزاحم، دورنمای آن را مخدوش کرده، بشخصه آستین بالا بزنند و آن بنا را تخریب کنند. در این دوره نظریات باستانشناسی به این محدود میشد که از بقایای مادی میتوان به اطلاعاتی دربارهٔ گذشته دست یافت.
پس از عصر نوزایی، دوران باستاندوستی آغاز شد که زمانهٔ فرضیهپردازی پژوهشگران دربارهٔ آثار و بقایای مادی بود. اما در این دوره پیشرفت نظری اندکی در ارزیابی ارتباط بین آثار فرهنگی و تفاسیر از آنها رخ داد. از سده ۱۵ (میلادی) در ایتالیا و از سدهها ۱۶ و ۱۷ در کشورهای شمال غربی اروپا انجمنهای باستاندوستی برپا شد. اشتیاق اروپاییان باستاندوست به بررسی گذشتهها با سیاحت و استعمار دیگر کشور همراه بود. این امر چشمانداز تازهای را در برابر پژوهشگران اروپایی گشود و آنان را به مقایسهٔ بومیان سرزمینهایی چون آمریکا با مردم اروپا در دوران پیش از تاریخ یا اوایل دوران تاریخی برانگیخت.
سده ۱۸ (میلادی) شاهد تحولات و رخدادهای دیگری بود. از جمله رُئد در سال ۱۷۱۹ (میلادی) به باستانشناسی به عنوان وسیلهای قابل اعتماد برای شناخت دوران پیش از تاریخ اشاره کرد. در سال ۱۷۳۴ دومونتفاسون دوران پیش از تاریخ را به دورههای کاربرد عصر سنگ، عصر برنز، و عصر آهن تقسیم کرد. علاوه بر این، جفرسون و رُئد به اهمیت لایههای خاک و عناصر باستانی چون گورها در گاهنگاری پی بردند. با این که این پژوهشگران و دیگرانی چون رابک در سده ۱۷ به بررسی لایههای باستانی پرداختند، تا اواخر سده ۱۹ (میلادی) لایهنگاری جای خود را در بین پژوهشهای باستانشناختی باز نکرد.
اگر به باستان شناسی علاقه دارید؛ خواندن کتاب باستان شناسی ممنوعه شما را با دنیای عجیب این علم آشنا می کند.