در این کتاب ۱۷ قانون موفقیت اثر ناپلئون هیل راز و رمزهای موفقیت افراد متنفذ، مقتدر و غولهای صنعت و بازرگانی را بخوانید. نام این شخصیتهای بزرگ همیشه به نیکی یاد خواهد شد و یاد و کارشان در تاریخ زنده خواهد ماند. نابغههایی که بهانه نمیآورند و غر نمیزنند.
کتاب ۱۷ قانون موفقیت (Success: The Best of Napoleon Hill) حاصل یکصد مصاحبه و گفتوگوی ناپلئون هیل با غولهای تجاری و موفق زمانش است؛ افرادی که ذهنهایی بزرگ و پویا داشتند و جزو بزرگان تاریخ تجاری امریکا به شمار میرفتند. آنان افکار و شخصیت بزرگی دارند. اغلب کارهایی انجام میدهند که دیگران از انجام آنها اظهار ناتوانی میکنند. بیشک آنان افرادی توانمند و مانند دیگران هستند و جزو قدیسان نیستند. ما بیش از هر زمان دیگر، به خرد و تدبیرشان نیاز داریم. آنان الگو و اسطورهاند. آنان روزگاری اسرار و رموز بالا رفتن از نردبان جادویی موفقیت را فاش کردند. حاصل آن مصاحبهها به ۱۷ قانون موفقیت مشهور و کاربردی تبدیل شد که پیشگامان موفق عرصهی تجارت، مستقیم و غیرمستقیم به زبان آورده بودند.
در کتاب جذاب ۱۷ اصل موفقیت از ناپلئون هیل راز و رمز و اسرار موفقیت اشخاص مهم و مقتدر و همین طور غول های صنعت و بازرگانی را مطالعه خواهید کرد. این افراد به قدری بزرگ هستند که اسامی این اشخاص بزرگ و متنفذ تا ابد بر سر زبان ها خواهند ماند و همیشه از آن ها به نیکی یاد خواهد شد و در واقع می توان گفت که تاریخ آن ها را از یاد نخواهد برد.
چگونه افرادی همچون «اندرو کارنگی، الکساندر گراهامبل، هنری فورد و پی.تی. بارنم» به موفقیتهایی شگرف دست یافتند؟ نکتهی عجیب و تأملبرانگیز این است که بسیاری از آنان در فقر و تنگدستی زاده شدند. آنان چه کیمیا یا قدرت جادویی داشتند که باعث شد سرنوشت محتومشان دگرگون شود و مس وجودشان به طلای خالص و ناب تغییر ماهیت دهد؟ چه چیزی از این افراد فقیر و درمانده، برنده ساخت؟ افرادی که موفق شدند سرنوشت خود و بسیاری از افراد دیگر را نیز تغییر دهند؟
یکی از همین افراد که وضعیت مشابهی داشت، تصمیم گرفت پاسخی برای این پرسش اساسی پیدا کند. او کاری را انجام داد که پیشتر هیچکس به آن اقدام نکرده بود و به راز و رمزهایی در این خصوص پی برد: او پاسخ را از همان افراد موفق گرفت. او از آنان علت پیشرفت و موفقیتشان را جویا شد. در کمال تعجب، او خودش در این فرآیند به فردی موفق و برنده تبدیل شد. او شروع به نوشتن مطالب انگیزشی کرد و با این ابداع، سرانجام خود را در فهرست افرادی همچون «مارکوس اورلیوس، رالف والدو امرسون و بِن فرانکلین» و همرتبهی آنان یافت.
آن مردِ ۱۶۰ سانتیمتری کسی نبود جز ناپلئون هیل (Napoleon Hill). در زندگی هیچچیز نتوانست او را مغلوب و تسلیم کند. فقر و نداری یا دوری از میهن نیز او را ناامید و رنجور نکرد. ناپلئون هیل برای تمام افراد موفق، راهنما و مرشد بود. او نویسندهی پرفروشترین کتاب انگیزشی تمام دوران با عنوان «بیندیشید و ثروتمند شوید» شد. شاید بسیاری افراد بدون خواندن آن به موفقیتهای امروز خود دست نمییافتند. شاید اگر ناشرش بر نام انتخابی خود برای کتاب اصرار میورزید و نام آن را «بیندیشید و ثروتمند شوید» در نظر نمیگرفت، این کتاب به موفقیت خیرهکنندهی امروز دست نمییافت. (نام اولیه و انتخابی ناشر برای کتاب چنین بود: «از کلهی پوک خود برای کسب پول بیشتر استفاده کنید!») این کتاب، در حقیقت سرآغازی برای موفقیت کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» است. شاید بدون این کتاب، آن کتاب نیز به چنان شهرت و موفقیتی دست نمییافت.
ام اصلی و انگلیسی این کتاب موفقیت – برترین های ناپلئون هیل (Success: The Best of Napoleon Hill) می باشد. اما با نام ۱۷ اصل موفقیت یا ۱۷ قانون موفقیت در ایران شناخته می شود. که البته کلمه قانون نیز برای محتوای این کتاب اشتباه هست. ۱۷ قانون برای موفقیت وجود ندارد در حقیقت ۱۷ اصل هستند که با رعایت آنها شما به موفقیت دست خواهید یافت.
کتاب ۱۷ اصل موفقیت چکیده ای از ۱۰۰ مصاحبه و گفت و گوی ناپلئون هیل با بزرگ مردان حوزه تجارت و موفق آن زمان است. اشخاصی که تفکری پویا و اندیشه هایی پویا داشتند و در زمره بزرگان تاریخ تجارت ایالات متحده محسوب می شدند. همان طور که میتوان حدث زد؛ این افراد تفکرات عمیق و شخصیتی بزرگ داشتند و اکثرا کار های را انجام می دادند که افراد عادی از انجام آن ها سر باز میزدند و غر میزدند که این کار نشدنی نیست یا بسیار سخت است !!
بدون تردید این افراد مثل دیگران انسان هستند و جزو قدیسان نیستند، ولی توانمدنی های خاص و ویژه ای دارند و تلاش بیشتری می کنند. در حال حاضر ما انسان ها بیشتر از هر وقت دیگری به خرد و تدبیر این افراد احتیاج خواهیم داشت، چون این افراد اسطوره و الگو بودند و در روزگاری تاریک به دنبال کور سوی نوری از موفقیت رفتند به آن دست یافتند که این امر بسیار تحسین برانگیز و قابل ستایش است. حاصل تمام گفت و گو ها و مصاحبات با تمام این افراد توسط ناپلئون هیل جمعآوری و در کتاب ۱۷ اصل موفقیت، گنجانده شده است که اغلب سخنان و داستان موفقیت پیشگامان موفق در زمینه تجارت مستقیم و غیر مستقیم هستند که بسیار میتواند راهگشا و انگیزه بخش باشد.
به چه صورتی اشخاصی مانند؛ هنری فورد، اندرو کارنگی، الکساندر گراهام بل و … به موفقیت های بسیار بزرگ و شگفت انگیز دست پیدا کردند؟ نکته تامل برانگیز در خصوص با این امر آن است که تعداد زیادی از این افراد در فقر و تنگدستی بسیار عجیبی به دنیا آمدند و رشد کردند و به هر آنچه که رسیدند، با تلاش و پشتکار و ذهن خلاق و خاصشان بوده است. آیا این افراد کیمیایی جادویی داشتند که موجب شد نه تنها سرنوشت خود را بلکه سرنوشت کل دنیا را تغییر دادند؟ چه رکنی بود که از این افراد فقیر و ضعیف، برنده ای موفق ساخت؟ چگونه این افراد با اعمالشان دنیا را تغییر دادند؟
جالبه بدونید که یکی از این افراد که شرایطی مشابه داشت، این طور تصمیم گرفت که جوابی برای این سؤال های اساسی و تعیین کننده پیدا کند. در حقیقت او کاری را صورت داد که قبل از آن هیچ وقت هیچ آدمی برای آن اقدام نکرده بود و در این راستا به راز و رمز های عجیب و جالب پی برد؛ او تلاش کرد تا جواب ها را از خود اون افراد مهم و موفق دریافت کند، او در واقع دلیل پیشرفت و دستیابی به موفقیت رو از خود این افراد جویا شد. در کمال تعجب او طی انجام این فرآیند خود به فردی موفق و بزرگ تبدیل شد!! در ادامه او به نوشتن مطالب آموزشی و انگیزشی پرداخت و با این ابداع، در نهایت خود را در لیست افرادی مانند؛ رالف والدو امرسون، بن فرانکلین و … قرار داد.
جالبه بدونید که آن مرد ۱۶۰ سانتی متری کسی جز ناپلئون هیل نبود. لازم به ذکر است که در زندگی هیچ چیز و هیچ کس قادر به مغلوب کردن و تسلیم کردن او نبود. اگر هر کسی جز او بود؛ فقر، نداری، دوری از وطن، نا امیدی و … او را از پا می انداخت ولی ناپلئون اینطور نبود. او برای تمامی افراد موفق دنبا به راهنما و مرشدی تبدیل شد که قابل احترام بود. در نهایت او نویسنده پر فروش ترین کتاب انگیزشی تمامی ادوار تاریخ با ارائه کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» شد، کتابی که شاید خیلی ها بدون مطالعه آن به موفقیت های امروزشان دست پیدا نمی کردند.
در بخشی از کتاب ۱۷ قانون موفقیت میخوانیم:
فیلسوفی متمول و ثروتمند به نام کروزوس، مشاور رسمی کوروش کبیر بود. او که فیلسوف دربار بود، جملات حکیمانه و خردمندانهی زیادی میگفت که از جملهی آنها چنین بود: «اعلیحضرت، زندگی این نکته را به من آموخته است که چرخی وجود دارد که امور انسانها بر روی آن میچرخد. سازوکار آن طوری است که مانع میشود فردی همواره روی دور خوششانسی و خوشاقبالی باشد.»
بهواقع همینطور است. نوعی تقدیر نامرئی، یا چرخ، وجود دارد که در زندگیِ همهی ما در حال چرخش و گردش است. گاهی برایمان تقدیر و اقبال خوب رقم میزند و گاهی بد. و این وضعیت بهرغم هر کاری است که ما انسانها در زندگی خود میتوانیم انجام دهیم. اما این چرخ از قانون حد وسطی تبعیت میکند، بنابراین به ما اطمینان میدهد که بهطور دائمی و مستمر بداقبال نخواهیم بود. اگر امروز دچار بداقبالی شویم، این امیدواری وجود دارد که با چرخش و گردش بعدی این چرخ، فردا یا پسفردا خوشاقبالی به سراغمان آید و شانس به ما رو کند.
شکست از سودمندترین بخشهای تجربهی انسان است. زیرا پیش از اینکه فردی در کاری موفق شود و به موفقیت برسد، باید درسهای زیادی یاد بگیرد؛ درسهایی که هیچ آموزگاری جز شکست و ناکامی به او نخواهد آموخت. شکست همواره نعمتی است در لباسی مبدل به نام نَقمت، مشروط بر اینکه به ما درسهای ارزشمند و مفیدی یاد دهد که بدون آن یاد نمیگیریم!
شکست همچون کورهای است که سفالها را در دل خود میپزد. شکست انسان را آبدیده و مقاوم میکند، هرچند که باعث عصبانیت، دلسردی و افسردگیاش میشود و بهطور مقطعی او را ناامید میکند.
میلیونها انسان این اشتباه را میکنند که شکست را پایان راه در نظر میگیرند، درحالیکه شکست هم همچون بیشتر رخدادها و وقایع دیگر زندگی گذرا و موقت است. به همین علت، نباید پایان راه در نظر گرفته شود. افراد موفق باید یاد بگیرند که بین شکست و مغلوب شدن مقطعی تمایز قائل شوند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.