توضیحات محصول
📌 رمان: شوهر هیولا
نوشته: کیانا بهمن زاد
تعداد صفحات 1376
ژانر: مافیایی خشن کلکلی
خلاصه رمان : با پایان کاملا متفاوت من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاری من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابدو کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام گرفت به کدامین گناه؟به کدامین حکم محکوم شدیم به گناهکاران ابدی؟هـــمه ما گناهکاریم…همـــه ما در روند ساخته شدن یه مرد هیــــولا شریکیم…حتی ساده ترین دختر این داستان خیلی وقته ازم ده یک عقبن چون دنیا پوچ تر از اونی که دنباله گل باشی توی این زندگی یاد گرفتم با قلبی که سمت چپه نمیشه راه راست رفت پس تزریق نفرت در مغز استخوان!تا وقتی بد نشی نمی فهمن چقدر خوب بودی قصر میسازم با تمام آجرهایی که به سمتم پرت کردن میخواست بازیم بده ولی نمیدونست من خودم قوانین بازیو نوشتم توی یه مدت کوتاه موجوداتی از جنس پلیـــدی به رنگ آدمیت وارد زندگیم شدن و پدرمو ازم گرفتن پس با من از بخشش حرف نزنید چون دقیقا همونجایی از پا درتون میارم که فکر میکنید بازنشستمشدم مثله یه شعله ای که هیچ دریایی نمیتونه خاموشم کنه…شدم ایفاگــر نقش درد در لبخــندی از جنس ناچاری البته درختی که ریشه های قوی داره به طوفان میخنده منم به تمام بلاهایی که سرم اومد هرهرهر خندیدماز من به شما نصیحت جلوی وابسته شدنو هروقت بگیرید منفعته با همین قانون کاری کردم زندگی روی معیار حرفام بچرخهمن تو انضباط عصبی رَده رَدم پس هشدار که ارامش ما را نخراشی وگرنه میخراشمتون من ویهان زرگران بایستی به بعضیا بگم ته داستانت منم ته تمام پلیدی هات من شدم ته هر راهی مسیرت به من میخوره عروسک من بودی ولی یه شهر باهات بازی کردن آلزایمر قوی میخواد فراموش کردن لاشی بازیات فراموش بدیها بیرحم بازیات،فیلمات تظاهراتو اینجاست که بغضش ترکید پسری که غرورش آوازه ی شهر بود اما یه جمله شد الگوی زندگیم اینکه هرکی که برق میزنه طلا نیست شاید چراغ توالتهو در این زمان است که مردی از جنس خون آشام به نام شوهر هیولا به وجود میاید و پرده از روی خیلی از حقایق برداشته خواهدشد
…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.