رمان فرشته های گناهکار/ نیلوفر قائمی فر

22.000 تومان

شناسه محصول: vfp-5069426-in دسته:

توضیحات محصول

ژانر: #عاشقانهفرمت فایل: PDFنهال دختر ساده و آرامی است که زندگی‌اش ناگهان تغییر می‌دهد. خواهر نهال؛ نسرین فوت کرده است و داستان در مراسم چهلم نسرین شروع می‌شود. همه غمگین و ناراحت‌اند و مادر نهال از حال می‌رود. نهال سعی دارد کودک نوزاد خواهرش؛ طلا را نگهداری کند؛ اما چندان در این کار مهارت ندارد. با گذشت زمان مادر نهال از ترس اینکه دامادش؛ امیرسام دیگر اجازه ندهد او نوه‌اش را ببیند برای نهال تصمیم می‌گیرد و او را مجبور می‌کند با همسر خواهرش ازدواج کند. ازدواجی که همه چیز را در زندگی این دختر ساده تغییر می‌دهد. کتاب فرشته های گناهکار رمانی عاشقانه است که خواننده را به دنیای آدم‌هایی می‌برد که باید یاد بگیرند برای خودشان تصمیم بگیرند. بخشی از کتاب فرشته های گناهکار«امیرسام که بغض کرد، من زودتر از او زیر گریه زدم، لباس طلا را بیرون آوردم و او را از آغوش امیر گرفتم. فرح خانم امیر را در آغوش گرفت و گفت:- خواست خداست مادر، این قدر بی‌تابی نکن. عمرش تا این جا بوده.- من با این بچهٔ کوچیک چیکار کنم؟ کی فکر می‌کرد این فشار لعنتی همچین بلایی سرش بیاره!- خدا بزرگه، مگه فقط تویی؟ این همه مرد که زن‌هاشون می‌میرند.آقای رشادتی که به جمع ما نزدیک شده بود، گفت:- برای تو آسونه زن، واسه این پسر و خانوادهٔ زنش زخم کاریه مرگ نسرین.فرح خانم با چشم‌غره گفت:- جای تسلی دادن به درد پسرت، دلش رو پر می‌کنی؟دوباره و بی‌اختیار چشم چرخاندم تا شاید باز هم نادیا را ببینم. دلم شور می‌زد و می‌خواستم مطمئن شوم، خودش بوده و خیالاتی نشده‌ام.حامی از پشت شمشادها گفت:- داداش بیا حله.فرح خانم سرک کشید و با تشر گفت:- نگاه نگاه، چرا دستات روسیاه کردی؟ مگه حامی درس خونده که بشه مکانیک ماشین برادر زن تو که هر دفعه می‌فرستینش پای اون ابوطیاره؟امیرسام نیم نگاهی به من کرد و گفت:- مادر!آقای رشادتی گفت:- چرا نفرسته خانم؟ کمک می‌کنه، حتما باید BMW تعمیر کنه؟ یه بار پژو تعمیر کنه قرآن خدا غلط می‌شه؟فرح خانم غرید:- تو هم هی ماله بکش رو کار پسرات، من رفتم مادر، خداحافظ.و پیش از رفتن رو به من کرد و گفت:- هوای نوه‌ام رو داشته باشی‌ها، هر جا اتفاقی افتاد به من خبر بده، تو که از بچه‌داری چیزی سرت نمی‌شه، یه وقت تو این هوای گرم شیر بچه رو بیرون نذاری فاسد بشه، مسموم بشه‌ها… یه وقت به بچه آب ندی، بچهٔ نوزاد نباید آب بخوره…امیرسام با تحکمی نرم گفت:- خیلی خب مادر! نهال اینا رو می‌دونه. تمام این چهل روز بچه پیش نهال بوده، شما نگران نباشید… برید خونه لطفا.فرح خانم چپ چپ نگاهش کرد و پرسید:- مادر کی می‌آیی خونه؟- می‌آم مادر، می‌آم.- دیگه برگرد سرکارت، نباید زندگی‌ات مختل بشه که.امیرسام رو به من گفت:- برو بشین تو ماشین تا مادرم رو راهی کنم و بیام.و حامی را صدا زد و گفت:- حامی، این میوه‌ها رو بذار پشت ماشین.سیروس، شوهر نازی رو به حامی گفت:- حامی جان بیا وسایل رو بذار پشت ماشین من صندوقم خالیه.حامی و سیروس میوه‌ها و حلواها را جمع کردند. خواستم به طرف ماشین بروم که شنیدم زن‌عمو فتانه رو به عمونصرت با حرص می‌گفت:- که مهتاج رو تو می‌رسونی، هان؟»

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان فرشته های گناهکار/ نیلوفر قائمی فر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
رمان فرشته های گناهکار/ نیلوفر قائمی فر
22.000 تومان
پیمایش به بالا