رمان صیغه مختومه pdf از رضوان غریب
قسمت اول رمان صیغه مختومه
وقتی مطمئن شدم همه ی بچه ها رفتن با حرص بازومو از بین دستاش بیرون کشیدم
+ولم کن-دردت چیه پروا؟
+دردم چیه؟ بعد شش سال برگشتی از درد من میپرسیاره؟ هه! خیلی جالبه!-اومدم چون دوستت دارمداد کشیدم
+پس اون شــــــــــش ســــــال کدوم گوری بــــــــــودی؟
-پروا،آروم باش+ول کن دستمو-نمیکنمخودمو عقب تر کشیدم،نور چراغای کم جونی که تویخیابون بود کمی روشن کرده بود صورتشو،مرد خوشگل وبا ابهت من بعد شش سال برگشته بود؟ چرا نمیتونستم باور کنم؟
+من دیگه نمیخوامت-چشمات اینو نمیگه!+چشمای تو همه چیزو بد متوجه میشه،پسر عمه!چشماشو رو هم گذاشت-صیغه ناممون چی؟! هنوز یک سال ازش مونده!پوزخندی زدم+احتماال خماری چیزی هستی؟ تو این شیش سال مختتاب برداشته یا توهمی شدی؟درسته سه سال باهات دوست بودم،اما فقط یک سال آخرشو صیغه بودیم،اون یه صیغه یک سا ل ی مزخرف بود و خداروشکر خیلی زود تموم شداینبار اون بود که پوزخند میزد-یک سال؟ یک سال نبود و ده سال بود!بعد ابروهاش باالا رفت و تعجب و حیرتی مصنوعیچاشنی صورتش کرد
…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.