رمان ستایش ژانر عاشقانه
#ستایش
👇👇
نویسنده:سارا فروغی زاده
خلاصه: ستایش چادر را از سرش برداشت ودرحالیکه آنرا به رخت آویز آویزان میکرد ؛کولر را روشن نمود وخود را در معرض باد خنک آن قرار داد، در همان حال مقنعه را از سر برداشت و گردن خیس خود را روبه روی کولر گرفت. صورتش از شدت گرما برافروخته شده و مانتو به تنش چسبیده بود و این درحالی بود که در خرداد ماه قرار داشتند. ماهی از فصل بهار! مانتو شلوارش را تعویض نمود و بسوی حمام شتافت. مسلما با اینهمه عرقی که به بدنش چسبیده بود نمیتوانست غذا بخورد. خانم میالنی با مشاهده او که بسوی حمام میرفت گفت: -زیاد طولش نده مادر…میخوام غذارو بکشم.
…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.