رمان رسوخ ژانر عاشقانه

9.500 تومان

 

شناسه محصول: vfp-9745789-in دسته:

پی دی اف رمان رسوخ

نویسنده مهشید حاجی زاده

پریماه، دختر مهربان و زیبایی که فرامرز خشن و بی رحم را اسیر محبت خود کرده تا جایی که مجبور به او ازدواج می‌ شود، زندگیِ سخت با مردی که کشتن و دریدن برایش راحترین فعل ممکن هست همراه با بادیگارد و خون و خشم را سپری میکند، اکنون نیما پسرِ بی بضاعت و فاقد خانواده، ( که به کمک پریماه در شرکت فرامرز مشغول به کارشده ) عاشق فرنوش دخترشان شده، پریماه دچار ترس و وحشت می‌شود از عاقبت این عشق و پی بردن فرامرز به این علاقه، که نیما …خلاصه رمان رسوخاگر سال های پیش به او میگفتند که در آینده در جایی زندگی خواهی کرد که درون حیاط خانه اش هر ده قدم یک گردن کلفت درشت هیکل نگهبانی می داد ، اگر کسی به او می گفت که هر صبح به جای شنیدن صدای قناری و کبوتر های جانش و غر غر های برادرانش با صدای گلوله و زجه ها و التماس های از رو درد از خواب بیدار می شود، اگر به او می گفتند که قرار است هر شب در آغوش بی رحم ترین مرد دنیا بخوابد اگر کسی برای او بازگو می کرد که شوهرش همیشه و همه جا اسلحه خوش دست اما سنگینش که گاهی میان گفته هایش شنیده بودکه کلت مگنومم نام دارد کنار وهمراه نفس هایش بود در کنار خود نگه می داشت اگر کسی به او خاطر نشان می کردنند که این مرد شوهرش خواهد بود و با جدیت تمام تاکید میکردنند , که به طور غير منتظره ای در کنارش امنیت و آرامش خواهی داشت. حدس به يقين از ترس قبض روح میکرد آخر او تنها کار خیلی خطرناک , استرس زا و گناهکارانه ای که در خیال خودش خیلی هم ریسک داشت انجام داده بود تقلب رساندن در امتحان های درس عمومی دانشگاه به دوستش بودکه بعد از انجام دادنش عذاب وجدان او را ول نمیکرد و هر بار از کارش پشیمان میشد. اما نسرین دوستش هر دفعه کنارش می نشست و آنقدر در گوشش كلمات وسوسه انگیز می گفت تا او را به آن کار وای می داشت. حال که فکر میکند دور می دید آن روزهایی که دنیایش فقط در یک خانه ویلایی گرم و صمیمی و بومرنگ ها و قلم موهایش گنجانده شده بود. چقدر دور بود روزهایی که با آقاجانش و برادرانش خوشگذرانی های ساده و کوچک داشتندو چقدر به آنها در کنار یکدیگرخوش می گذشت که تنها دغدغه ی آن روزهایش ترکیب رنگها و جمع کردن کلکسیون زیبایی از رنگ و بوم قلم های گرون و جنس خوب بود. آه ای دنیای ظالمي تو چه کارها که با سرنوشت انسان ها نمی کنی با ایستادن ماشین به خودش آمد و از فکر کردن به گذشته و سرنوشتش در رسیده بود. خوشش نمی آمد از اینکه در را برایش باز کنند. جلویش خم و راست شوند, خانوم خانوم صدایش کنند جلب توجه می کرد. دلش یک زندگیه معمولی می خواست معمولی …

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان رسوخ ژانر عاشقانه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
رمان رسوخ ژانر عاشقانه
9.500 تومان
پیمایش به بالا