رمان یغمای بهار

7.000 تومان

شناسه محصول: vfp-4307671 دسته:

توضیحات محصول

رمان یغمای بهار  فرمت فایل : pdf حجم فایل : 4.5 مگابایت تعداد صفحات : 1171 صفحه زبان : فارسی محتوای داستان یغمای بهار: دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه…(یک من‬، یک تو‬ و دنیایی حرف… یک کلام، درد و‬ درد و‬ درد…)قسمتی از رمان یغمای بهار_امروز پنجمین خرابکاریه، مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به‬ باد می‬دم.‬‫صدای فریادش آن قدر گویا و رسا بود که صدا از هیچ کس در نمی‬ آمد.‬‫معمولا از زمانی که برگشته بود، صدایش به گوش کسی نمی رسید و‬ ذات کم‬ حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود.‬‫سر همه پایین بود و کسی آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمی‬ گرفت.‬‫دندان قروچه ای کرد و نفرتش از این ملک و خان بودن را سر آن ها‬ خالی کرد:‬‫_وای به روز کسی که بدونم تموم این خرمن سوزوندنا، زیر سر اونه.پوستشو میکَنم توش پر کاه می کنم، بشه مترسک باغ و مزرعه!‬‫نگاهش روی تک تک رعیت چرخید و بی حرف به طرف سررر سرررای‬ خانه‬ رفت.‬‫در آشپزخانه صدای دیگ های چُدن و مس به هوا بود و هرکس‬ مشغول کاری‬ بود.‬‫چهلم هدایت خان بود و کل بزرگان دعوت بودند.‬‫بدلیل مرگ ناگهانی پدرش هدایت خان، با تلگرافی به ایران بازگ‬شت و جایی‬ باید می ماند که برای رهایی، قید خان بازی و ثروت و زمین ها را زد و‬ برای‬ درس خواندن به امریکا رفت.‬‫ماه منیر که پشت در اندرونی فالگوش ایستاده بود اما چیزی دستش را‬ نگرفت،‬ با لب هایی آویزان به سمت مطبخ رفت.‬‫چشمش که به مادرش پای دیگ افتاد، با لحنی سؤالی پرسید:‬‫_گوش وایستادم ولی…

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان یغمای بهار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
رمان یغمای بهار
7.000 تومان
پیمایش به بالا